داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

قضاوت علی

در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد. و ناله سر مى داد که :- خدایا! بین من و مادرم حکم کن .عمر از او پرسید:- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکایت مى کنى ؟جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده . اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص مى دهم ، مرا طرد کرده و مى گوید: تو فرزند من نیستى ! حال آنکه او مادر من و....

من فرزند او هستم .عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت اظهارش چیست ، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.

عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است . عمر به زن گفت :- شما در جواب چه مى گویید؟زن پاسخ داد: خدا را شاهد مى گیرم و به پیغمبر سوگند یاد مى کنم که این پسر را نمى شناسم . او با چنین ادعاى مى خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام .در چنین حالتى چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟عمر پرسید: آیا شاهد دارى ؟زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ مى گوید و نیز گواهى دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است.

عمر دستور داد که پسر را زندانى کنند تا درباره شهود تحقیق شود. اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى مجازات گردد.ماموران در حالى که پسر را به سوى زندان مى بردند، با   حضرت  على علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:- یا على ! به دادم برس . زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد.   حضرت  فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم . براى چه او را آوردید؟گفتند: على علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور على بن ابى طالب علیه السلام مخالفت نکنید.در این وقت   حضرت  على علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند. آن گاه   حضرت  به پسر فرمود: ادعاى خود را بیان کن .جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.على علیه السلام رو به عمر کرد و گفت :- آیا مایلى من درباره این دو نفر قضاوت کنم ؟عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:- على بن ابى طالب علیه السلام از همه شما داناتر است .حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟گفت : بلى ! چهل شاهد دارم که همگى حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهى دادند.على علیه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حکم مى کنم . همان حکمى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من آموخته است .سپس به زن فرمود: آیا در کارهاى خود سرپرست و صاحب اختیار دارى ؟زن پاسخ داد: بلى !این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند. آن گاه   حضرت  به برادران زن فرمود:- آیا درباره خود به من اجازه و اختیار مى دهید؟گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم که در این وقت در مجلس حاضرند. این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را مى پردازم .سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن .قنبر چهارصد درهم آورد.   حضرت  تمام پولها را در دست جوان ریخت . فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسى در تو باشد، یعنى غسل کرده برگردى .پسر از جاى خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت :- برخیز! برویم .در این هنگام زن فریاد زد: اءلنار! النار! اى پسر عموى پیغمبر آیا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!به خدا قسم ! این جوان فرزند من است . برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده اى بود این پسر را من از او آورده ام . وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملى را انجام دادم ولى اکنون اعتراف مى کنم که او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبریز است .مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.عمر گفت :اگر على نبود من هلاک شده بودم .


نظرات 14 + ارسال نظر
منتظر جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ب.ظ http://www.forosh-majazi.mihanblog.com/

خفن ترین و زیباترین چیزها.....
بدووووووووووووووووووووو دیر شد
منتظرتم[گل]

www.bizer.ir جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:49 ب.ظ http://www.BizerBox.mihanblog.com

بیزر باکس با امکانات جدید

ثبت بنر و لینکهای شما بصورت رایگان

نمایش لینک شما در تمام سایت ها نه بطور تصادفی

افزایش بازدید باور نکردنی

افزایش آمار شما در موتورهای جستجوگر

واسه یکبار امتحان کنید

یک باکس جدید و کم حجم از بیزر باکس
www.BizerBox2.mihanblog.com
بیزر باکس در خدمت همه


برای ساخت جدید ترین بنر های فلش در نازلترین قیمت با ای دی زیر تماس بگیرید
Bizer30@yahoo.com


تــالار گفـتــگوی دخـتــــر پـســرای ایـرونـــی
www.Bizer.ir/forum


سایتی در همه ی موارد
www.Bizer.ir

حامد جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:19 ب.ظ

سلام.
قربون امام علی که همه چیش عالیه...
ممنونم بابت این داستان و بقیه ی داستانها....

هستی جمعه 12 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ

واقعاً جالب بود. یکم طولانی بود اما می ارزید!
کاش ما هم در حال حاضر یه علی داشتیم!

[ بدون نام ] شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 04:04 ق.ظ

السلام!
چهل و چهار نفر + یک زن باید جزای قسم دروغ خود را میخوردند... احتمالا جا افتاده.

نمیدونم منظورتون از اظهار چی بوده ولی بنظرم احضار درست تره... ؛ ...زن که فهمید علت احضارش چیست...


در ضمن اگه منبع موثقی داشته باشید و با ما در میان بگذارید ممنون میشویم.

تهمورث شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:03 ب.ظ

داستان فوق العاده بی معنی و بچگانه ای بود.
به عنوان معرفی خدمتتان عرض می کنم که کتاب داستان راستان سرشار از این گونه داستانها ست. و همچنین تعداد بسیار زیادی کتاب دیگر مشابه آن کتاب و این گونه داستانها وجود دارد که تا پایان عمرتان شما از این خزعبلات بی نیاز می کند.

رضارضایی پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:57 ب.ظ

داستان زیبایی بود برای خر فهم شدن بعضی ها لطفا مدرکش رو عنوان کنید/باتشکر طلبه علوم دینی

[ بدون نام ] جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ

ممنون زیبا بود

عمر فاروق سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

واقعا"ازخودتون خجالت بکشید داستانتون هم دروغ وبی معنی بود وقط خواستید ثابت کنید که حضرت عمر رض عادل نبوده اما کور خوندین
درضمن اونجایی که نوشته بودین حضرت عمر به پیغمبر قسم خورده دروغ محض بود ر چونکه اهل سنت بغیر ازخداوند به کس دیکر قسم نمی خورند
وقسم خوردن به غیرخدتروشرک میدونن
واقعا"که براتون متاسفم دروغکوهای بی جشم ورو

بنده جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:45 ب.ظ http://http:goosheye-zehn.blogfa.com

سلام
در جواب دوست سنی مذهبم که بسیار متعصب هم به نظر می رسد.(داداش چرا فحش میدی حالا؟)
اولا تو جایی از متن ننوشته بود که جناب عمر قسم خوردند! از کجا آوردی این حرف رو؟
ثانیا شما که ادعای عقل و منطق می کنی دلیل هم باید بیاری دیگه!
اما من مدرک میارم برات.
این عبارت که جناب عمر گفته "اگر علی نبود عمر هلاک می شد" توی منابع زیر اومده. میتونی بری و ببینی.
تاویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه ، ص 152، مواقف ، ایجی ، ج 3 ، ص 627 و 636، شرح مقاصد ، تفتازانی ، ج 2 ، ص 294 ، التفسیر الکبیر ، فخررازی ، ج 21 ، ص 22،شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ‌، ج 1 ، ص 18و ج 12 ، ص 179، تمهید الاوائل ، باقلانی ، ص 476 ، مناقب علی ابن ابیطالب ، ابن مردویه اصفهانی ، ص 88، ینابیع المودة ، قندوزی حنفی ، ج 1 ، ص 216و ج 2 ، ص 172و ج 3 ، ص 147 ، تاویل مختلف الحدیث ، ابن قتیبه، ج 1 ، ص 162، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل ، باقلانی ، ج 1 ، ص 476 و 547 ، الحاوی الکبیر ، ماوردی شافعی ، ج 12 ، ص 115 و ج 13 ، ص 213 ، تفسیر سمعانی ، ج 5 ، ص 154 ، المفصل فی صنعه الاعراب ، زمخشری ، ج 1 ، ص 432 ، العواصم من القواصم ، ابوبکر بن عربی ، ج 1 ، ص 203 ، حاشیه الرملی ، رملی ، ج 4 ص 39 ، الجد الحثیث ، سعودی غزی عامری ، ج 1 ، ص 186، بریقه محمودیه ، محمد بن محمد خادمی ، ج 2 ص 108، منع الجلیل ، محمد علیش ، ج 9 ، ص 648، دستور العلماء ، قاضی عبدالنبی نکری، ج 1 ، ص 80.
اگه یه خورده مطالعه داشته باشی می فهمی که این کتابها، نزد اهل سنت کاملا معتبر هستن.
یاحق

خاک بر سر همه متعصبان چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ

این داستان و امثالهم ساخته فکرهای مریض و عقب مانده قرن حاضره که با وحود این همه بدبختی و حقارتی که در جامعه می بینن بازم دنبال این داستانهای بچه گانه و کورکورانه می روند آخه بدبختهای بیچاره به جای اینکه بهتون یاد بدن چیکار کنید لااقل یه کم اون مغز نداشته تان را بکار بگیرید بینید دور و برتون چه خبره. اون اسلامی که بعضی ها هم اداعایش را دارند و اون قرآنی که پایبندش هستید از عقل به عنوان پیغمبر درون یاد کرده. حالا شما هی بیاید هی بگید عمر اینو گفت علی اینو گفت. گور بابای هر دوشون. فقط عقل. فکر. قرن 21 هستین مثلأ

الی سه‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 07:14 ب.ظ http://www.injahamechihas.blogfa.com

بد نیس یکم مودب باشینو به عقاید اینو واون توهین نکنین و اسلام رو زیر سوال نبرین
شما اگه معتقد نیستین و احترام نمیذارین خیلی های دیگه هستن که براشون این چیزا مقدسه(خاک بر سر همه متعصبان)
هر چند روح حضرت علی و افراد مومن اونقدر بالا هست که توهین افرادی مثل شما بهشون نمیرسه این وسط فقط بعضیا ادعای عقل و فکر میکنن که ازش هیچی ندارن ضرر میکنن و در واقع به خودشون توهین میکنن یه فرد عاقل هیچ وقت اینطوری توهین نمیکنه و بهتره که بدونین عقل به تنهایی کافی نیست و حتی انیشتین با اون همه مخش به اسلام و معجزات قران اعتراف کرد
تو از انیشتین مخت بیشتره؟معلومه که نه شمایی که ادعای عقل و فکر و قرن 21 میکنی باید اینو بدونی هم چنین باید بدونی که خدا از همه عالم تره و همه ی راه های سعادت رو تو دین گفته و مسلما اولیای خدا از علمی مافوق این چیزایی که الان ما میدونیم برخوردار بودن اما به اندازه درک مردم میگفتن پس اونا خیلی چیزا رو بیشتر و بهتر از شما میدونن اقای فکر

[ بدون نام ] جمعه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:13 ب.ظ

خوشحالم که فهمیدم بین این دو خلیفه مشکلی نبوده
حتی با وجود خلیفه بودن عمر رضی الله عنه
برای نظر علی علیه السلام احترام قائل شده

سید مهدی پنج‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:37 ب.ظ

من خود یک روحانی هستم، و به صورت قطع به شما عرض خواهم کرد که این داستان جز تخیل قوی چیزی دیگر نیست، بله شبیه این داستان اما با تفاوت بسیار در کتب ذکر شده اما هیچکدام به این شبیه نیست و درباره جناب خلیفه دوم که می‌گوید اگر علی نبود هلاک می‌شدم، این قضیه به این موضوع تعلق ندارد

خواهش من از خواهران و برادران این است که به جای اینکه از داستان‎های که ساخنه و پرداخنه ذهن های متعصب برای ایجاد تفرقه است خوداری کنیم و از شما تقاضا دارم که این همه داستان‌های آموزنده و سیرت ائمه بزرگوار که سرمشق زندگی خواهد بود، به آنها چنگ بزنیم

السلام علیکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد