داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

چهار سخنی که زاهد را تکان داد!

زاهدی گوید:
جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد . اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم مستی دیدم که ...

افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای ؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت:تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت میکرد . گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن .
 گفت من که غرق خواهش دنیا هستم  چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

نظرات 10 + ارسال نظر
کربلائی پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:01 ب.ظ http://www.aliakbar-fararat.com

سلام خسته نباشید از وبلاگ شما خیلی خوشم آمد به ماهم سری بزنید و اگر با تبادل لینک موافق بودید مرا با اسم هئیت جوانان حضرت علی اکبر(ع شهرک فرارت لینک کنید

موج پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:49 ب.ظ

عالی بود

هستی پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ

تفکر برانگیزبود!!
خیلی خوب بود. خسته نباشین

[ بدون نام ] جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:14 ق.ظ

سلام وعرض خسته نباشید

فکر کنم که حرف حساب جواب نداره

سحر جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ

معرکه بود. حرف آسون و عمل سخته!!!

بدبخت جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ

اون یارو زاهد نبوده آخوند بوده!

بهار پنج‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 05:53 ق.ظ

عالی بود حرف نداره من هرروز میام وبلاگتون داستاناتونو میخونم از این داستانهای قدیمی بیشتر بزاریت مرسی

رها شنبه 1 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ

واااااااای شماحرف ندارید
الحق که کم نظیرید

حسین دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:24 ق.ظ

جوابی برای بدبخت:
شما از این داستانک واقعا این نتیجه رو گرفتید؟؟؟؟

مهدی سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:39 ب.ظ

به نام خدا
با سلام خسته نباشین واقعا فوقالعاده بود تقریبا همه داستانک هارو خوندم ولی این یه حس و حال عجیبی داشت موفق باشین
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد