داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

پاسخ فرمانروای ایران بانو ام رستم

یاسمین آتشی

"شیرین" ملقب "ام رستم" دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی(387ق. ـ 366ق.) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بود. او بر مازندران و گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند .

به او خبر دادند سواری از سوی محمود غزنوی آمده است .

سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود :...


باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی .
ام رستم ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد .
ام رستم به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زن جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت .
پاسخ هوشمندانه بانو ام رستم ، سبب شد که محمود تا پایان زندگی خویش از لشکرکشی به ری خودداری کند . به سخن دانای ایرانی ارد بزرگ : "برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید ."
ام رستم پادشاه زن ایرانی هشتاد سال زندگی کرد و همواره مردمدار و نیکخو بود .

نظرات 9 + ارسال نظر
اناهیتا دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:06 ق.ظ

چه سیاستمدار!

رها دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

وای ممنونم ازتون
انگارتغییررویه دادیدویه خورده هوای خانومارم دارید
گفتم که حرف ندارید
اصلاشمایه دونه اید

هستی سه‌شنبه 4 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:59 ب.ظ

چه عجب!
البته می تونم پیش بینی کنم که 2-3 تا داشتانک بعدی دوباره ضد خانوما میشه!!

شهاب جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ

سلام حمید،

آقا اینقدر داستان‌های بی‌پایه از خودت ول نده داداش. تو این داستانت نوشتی که این خانوم از ۳۶۶ تا ۳۸۷ هجری قمری زمامدار بوده. ولی حاجی، جناب محمود خان غزنوی تازه ۳۸۹ یعنی دو سال بعدش اومده سر کار.

حالا من می‌دونم که ین داستان‌ها قرار نیست واقعی باشند و بیشتر جنبه درس‌آموزی دارن ولی این دلیل نمی‌شه که آدم هر چیزی بگه که (تازه این داستان قابل باورترینشه)

عزیزی دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:41 ق.ظ http://khiyalinist.mihanbloge.com

سلام
نمی‌دونم که شهاب این مطلب را دوباره چک می‌کنه یا نه ولی بهش بگین زیاد در قید و بند سال‌ها نباشه یهو از ورطه‌ی هولناک و زیر تیغ شکوفه سر در می‌یاره‌ها
از ما به عنوان یک پیشکو گفتن و از اون نشنیدن
راستی اگه رفتش ورطه‌ی هولناک یه کمی برای ما هم سم بیاره برای بعضی‌ها لازم داریم. فقط اصل باشه نه چینی

طوطیا شنبه 22 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ http://pruchista@gamil.com

وااااااااااای ما زنا چقد خوبیم .. یه سوال چرا نمیاین خواستگاری ما؟//////

عزیزی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ق.ظ http://khiyalinist.mihanbloge.com

شما که خوبید چرا؟!!!

طوطیا
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر پیدا شود گوهر شناس قابلی

شیدا سه‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:55 ق.ظ

بس معلوم میشه همه باید باور کنن که در زنها هم بهترین یافت میشه اما یافتنشون کار هر کسی نیست و کسی مثل فخر الدوله را می طلبد

نیر پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ

این داستان رو در باره ملکه صبا و سلیمان پیامبر شنیده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد