داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

پیغام گیر بزرگان

پیغام گیر سعدی:
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم

.....

پیغام گیر فردوسی :
نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر خیام:
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!

پیغام گیر منوچهری :
از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!

پیغام گیر مولانا :
بهر سماع از خانه ام رفتم برون.. رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا.. خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پیغام خود..هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم..جان تو را قربان شوم!

پیغام گیر بابا طاهر:
تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت !

پیغام گیر نیما :
چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش

پیغام گیر شاملو :
بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تآنگاه که توانستن سرودی است

پیغام گیر سایه :
ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان


پیغام گیر فروغ :
نیستم ... نیستم ... اما می آیم ... می آیم ... می آیم ...
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم ... می آیم ... می آیم ...
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد ..

نظرات 9 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ

ممنونم
خسته نباشید

؟! چهارشنبه 5 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:03 ب.ظ

بی نمک

رها پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:40 ق.ظ

اتفاقاخیلیم بانمک بود

هستی پنج‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ

وای خیلی باحال بود
خسته نباشین

حوریه جمعه 7 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:16 ب.ظ

بد نبود
ولی اوایل داستانک هات بهتر بودن
راستی اینا رو خودت می نویسی؟

اناهیتا دوشنبه 10 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:10 ق.ظ http://presentofgod.blogfa.com

سلام......من بالاخره اومدم....جالب بود.

سنا دوشنبه 29 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:33 ب.ظ

خیلی بامزه بودند.....
نویسنده اصلی این پیغام ها کیه؟

حسین دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

ما که وب نداریم اینجا بنویسیم:
یه شب یکی بهم تکزنگ زد جوابشو اینطوری دادم:
تک زدی جانم به قربانت ولی حالا چرا-بی وفا حالاکه من افتاده ام از چا چرا -زهرماری و پس از نیش دو صد مار آمدی-زهرمارا نصف شب شر پس تورا پیدا چرا

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ

عاااااااااااااااااالی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد