داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

انسان های بزرگ

تشکر از الکا

روزی روبرت دوونسنزو گلف باز بزرگ آرژانتینی، پس از بردن مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می شود تا آماده رفتن شود.


پس از ساعتی، او داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می رفت که زنی به وی نزدیک می شود. زن پیروزیش را تبریک می گوید و سپس عاجزانه می افزاید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت مشرف به مرگ است و او قادر به ...

پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.
دو ونسنزو تحت تاثیر حرفهای زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا نمود و در حالی که آن را در دست زن می فشرد گفت: برای فرزندتان سلامتی و روزهای خوشی را آرزو می کنم.
یک هفته پس از این واقعه دوونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف بازان به میز او نزدیک می شود و می گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده اید. می خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و مشرف به مرگ ندارد، بلکه ازدواج هم نکرده. او شما را فریب داده، دوست عزیر!
دو ونسزو می پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه ای در میان نبوده است؟
بله کاملا همینطور است.
دو ونسزو می گوید: در این هفته، اینبهترین خبری است که شنیدم.

نظرات 11 + ارسال نظر
یلدا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:23 ب.ظ

آخی... چه مهربون .. خیلی قشنگ بود

شمالی ریکا چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ب.ظ

بسیار زیبا بود خوشحالم که یا سایت شما اشنا شدم .

هستی چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ

چه دریادل!
جالب بود
سپاس

سالک چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:42 ب.ظ http://salek.ir

داستان عمیق و زیبایی بود با اجازه شما آن رادر وبلاگ کشکول نقل کردم.

مینا پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:06 ق.ظ

آدما می تون دل های بزرگی داشته باشن؟ بعضی ها هم می تون آدم نباشن؟

سحر سه‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ

یعنی این واقعیت داشته؟ مگه این آقای روبرت چندین سال قبل زندگی میکرده که حالا داستانش برای ما مثل یه افسانست؟!...

مهیار چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ق.ظ

in daqiqan tafavote adamas adamayi k unqad pastan k b rahati 2ruq migan v adamayi k enqad bozorgvaran k mibakhshan mese un jomleye dr shariyati k mige:(tarjih midaham bozorgvare farib khorande basham ta haqire farib dahande)

حسین پنج‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:52 ب.ظ

یه سوال داشتم اگه بزرگواری بهبخشیدن پول های بزرگه پس آدمای فقیر اصلا بزرگوار نیستن بزرگواری به اینه که تمام زندگیتو بدی اون پولا که واسه گلف بازه چیزی نیست.
هیچ وقت نباید بزرگی کسی رو با کمیت بخشش اون سنجید باید به کیفیتش نگاه کرد.
البته منظورم نقض کار گلف باز نبود خواستم نظری گفته باشم.

ایسان جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:39 ب.ظ http://abbasie.com

با حال بود ...

مجتبی دوشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ

اگر دین نداری لا اقل آزادمرد باشید

هاشم چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 08:38 ب.ظ

سلام.اقا مجتبی منظورش اینه که= دوونسنزو=دین نداره؟
اگه منظورش اینه،اصلا جمله خوبی نبود.
ما فکر می کنیم دین و دینداری فقط برای
مذهب های به خصوصیه.داستان خیلی قشنگی بود.
دمش گرم .پایدار باشن همچین اشخاصی که بدون چشم داشت
به هم نوعانشان کمک می کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد