داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

آرامش

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر کوچولو به دختر کوچولو گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش گذاشت کنار و ..

بقیه رو به دختر کوچولو داد. اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابیدو خوابش برد. ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد که همونطوری خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینیهاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده


طراحی و ساخت آکواریوم
شرکت آبسکون مشاوره و طراحی و ساخت انواع آکورایوم ها
نظرات 8 + ارسال نظر
مینا شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:08 ب.ظ

تو زندگی هیچ چیز بالاتر از آرامش نیست. البته این نظر شخصی من.

هستی شنبه 11 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:26 ب.ظ

واقعاً دیگه. آدم بدا همه رو مثل خودشون می بینن!!

اناهیتا یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:31 ق.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

به شدت موافق نظر هستی هستم!

آزاده سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:53 ق.ظ

عین حقیقته!

زهرا چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:54 ب.ظ

واقعا

sara چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://http://www.dastanak.com/Comments.bs?PostID=369

کافر همه را به کیش خود پندارد

می می یکشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:09 ب.ظ

اخی!
کاش اونجا بودم به دختره میگفتم همه شیرینیارو نده به اون یارو پسره:-&

داریوش شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ب.ظ http://lich.blogfa.com

ممم کاش من به جای پسر بودم هم شیرینی هارو میخوردم هم خود دختررو :‏)‏‏)‏

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد