داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستان مرد خوشبخت

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند".

تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".

شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد....

آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟"

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!

نظرات 14 + ارسال نظر
یلدا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ب.ظ

الهی.. خیلی قشنگ بود

یلدا شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ب.ظ

با اجازه چند تا داستانک کپی کردم....

هستی شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:54 ب.ظ

خیلی تاثیر گذار و زیبا بود
سپاس

آناهیتا یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

اخیییییی....خیلی عالی بود.

مصفی دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:19 ب.ظ

خیلی عالی بود

مهیار چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:43 ب.ظ

ba ink in dastano barha az jahaye mokhtalef ba anavino ashkale mokhtalef shenidamo khundam ama bazam 2bare khundanesh 1 hese qashang tum ijad mikone.

دریا جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:42 ب.ظ

نمی دونم چی بگم عالی بود

علیرضا پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 11:54 ب.ظ

عالی بود این یکی واقعا حرف نداشت.

کاظم یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ب.ظ

چشم مرد دنیادار را یا قناعت پرکند یا خاک گور

نمی دونم شعرم درسته یا نه، اما هیچ چیزی به اندازه قناعت توی این دنیای بزرگ چشم و هم چشمی، خوشبختی نمی یاره.

مرسی از داستان قشنگت

حسین جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:36 ب.ظ

ممنون واقعا زیبا بود

میم دوشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:54 ب.ظ

قشنگ بود
مرسی

وجیهه یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ http://vajihe.baghdadi.yahoo

ق شنگه ولی خوشبختی توبیخیالیه فکرآزاد

مصطفی یکشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:20 ق.ظ http://www.com-m.2001@emeil.ir

خیلی خوب بود

مهدوی چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:20 ب.ظ http://nestedabbo99.blogfa.com

واین هم تاییدی بر گفته های قبلی
هرکی با هر خوشی و راحتی یه مشکل داره ...
حتی خیلی کوچیک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد