داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

بزرگترین افتخار

با تشکر از فراست

پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرصتی است که می توانم او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم.اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود.

و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد....

حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت.
پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟
مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود.کودک پس از شنیدن حرف های مادر به اتاق خود رفت ولباس های خود رابیرون آورد و گفت:مادر آماده شو با هم به جایی برویم من می توانم این آرزوی تو را برآورده کنم.
اما مادر اعتنایی نکرد و گفت:این شوخی ها چیست او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.حرف های تو چه معنی ای میدهد؟
پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند.
پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست.این رفتار تو اصلا زیبا نبود.
کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟
آیا سخن گفتن با خدا لذت بخش تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده ی خدا.مادر هیچ نگفت و خاموش ماند.

نظرات 15 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:51 ب.ظ

آیا شما آقای کمالی هستید؟

نخیر

ارشیا جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:12 ب.ظ

فرصت نه فرست، لطفا اصلاح کنید. ممنون از داستانک های زیبایی که پست می کنین.

مسیح جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ب.ظ

خیلی قشنگ بود.ولی الان دیگه کسی با خدا صحبت نمیکنه

آناهیتا شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

ماشالا بچه از مادرش بیشتر میفهمه....راست میگه دیگه بنده خدا....واقعا قشنگ بود مرسی

mahyar شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ

tahala injuri b qaziye nega nakarde budam kamelan haq ba pesaras kheili naz bud sepasgozaram

مرال شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:48 ق.ظ http://mehriarj@yahoo.com

سلام بابت داستانهاتون ممنون
فرصت را با (س) نوشتید لطفا اصلاح فرمایید

[ بدون نام ] شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:24 ق.ظ

کاش هرگز خدا را فراموش نمی کردیم.

Oghabe shargh شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://www.oghabeshargh.blogfa.com

داستانک ها نوشته ی خودتان است؟ به هر حال زیبا و آموزنده هستند اگر اهل لینک هستید مرا با نام (عقاب شرق) لینک کنید و نامی را که دوست می دارید من لینک کنم در نظراتم بنویسید

هستی شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ب.ظ

خیلی جالب بود. بازم به بچه!
سپاس

آزاده یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:55 ق.ظ

من هر روز با خدا درد دل می کنم. اما دوست دارم در کنار این درد دل از فرصت های گوناگون دیگر هم لذت ببرم . هر چیزی جای خود دارد.
به نظر من طرز فکر نویسنده این داستان خیلی قدیمی و تکراریه.

مریم دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ق.ظ

عالی بود. ممنون

شیرین سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:11 ب.ظ

خیلی عالی بود

دریا جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ

خوب بود ولی موضوع تکراری استفاده کرده بودین قربان شما دریا

رضا دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:04 ب.ظ http://www.barayedoost.persianblog.ir

سلام
خیلی قشنگ بود
با اجازتون گذاشتم تو وبلاگم

مرتضی چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:25 ب.ظ http://light-night1.blogfa.com/

ممنون واقعا این داستانها خوب و زیاست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد