می گویند مردی ، خروسی خرید و به خانه برد. وقتی وارد شد ، همسر جوانش ، سر و رویش را پوشاند و نهیب زد: ای مرد! غیرتت چه شده است؟ روزها که تو نیستی ، آیا من باید با این خروس که جنس مخالف است ، تنها بمانم؟ خروس را بیرون ببر و از هر که خریده ای به او بازگردان!
مرد ، خوشحال از این که ...
زن چنان پاکدامنی دارد که حتی از خروس هم دوری می کند ، به بازار برگشت و خروس را به فروشنده اش که پیر مرد دنیا دیده ای بود پس داد.
پیرمرد که ماوقع را شنید ، گفت: اشکالی ندارد؛ من خروسم را پس می گیرم ولی برو درباره زنت بیشتر تحقیق کن! کسی که درباره یک خروس چنین می کند ، لابد ریگی به کفش دارد و می خواهد رد گم کند.
گرگی در پوست میش. آدم های آب زیر کاه !!!!!!!!!!!!
that was very supreme
عجب!!!!
خیلی جالب بود!
یک مثال کردی هست می گوید
صوفی صحنه دزد کنگاور
عجب!
راس می گه پیرمرده!
سپاس!
خییییییییییییییییلی باحال بود.....
مرسی!!!!!!!
خیلییییییییییییییییییی بی مزه بود
با معرفت چقدر بی نمکی
باسلام باید بگم که کاملا بی محتوا و بی اساس بود.
داستانکی در سطح پایین
اتفاقا ما هم در نزدیکانمون یک خانم با حیا مثل ایشون داریم که از خروس و تلویزیون و پسر بچه ها رو می گیره ولی با دوستان شوهر و بقال و چقال و... مشکلی نداره
سلام بر شما دوست گرامی.
داستانک هایتان خواندم خیلی جالب بودند و ادمی از خواندن انها لذت می برد . اگر وقت شد سری به من هم بزن و نظرت را در باره وبلاگ و مطالب ان مرغوم فرماید و ممنون
سلام خوش حال میشم سر بزنی
تو را دیده ام
به گونه کودکى نیمبیدار
که مادرش را
در تاریکاى سحرى مىبیند
و آنگاه لبخند مى زند و باز به خواب مى رود...
سلااام به منم سر بزنید پشیمون نمیشید
مثل اینکه پیرمرده خیلی لجش دراومده بود
این چه داستانکی بود بدم اومد
قبلی ها آموزنده بودن و توش انسانیت بود
این یکی اصلا معلومه از روی غرض و مرض نوشته شده
ترجیحا اگه بردارید ممنون میشم
چون از لحاظ ادبی هم ،اون اتفاق اصلیه توش نیست
قصه با معرفی شخصیتها شروع میشه (زنی که از خروس رو میگیره)یک نقطه عطف اول (رو گرفتن زن وبازگشت مرد)شروع میشه نقطه عطف دوم یا اصلی نداره و بعد بلافاصله موخره یا پایان بندی که اون نصیحت احمقانه پیرمرده
برش دار آقا
نویسنده یا نویسنده های این سایت خیلی زحمت می کشن ولی ای کاش نام منبع این داستانها هم ذکر می شد .....
شاید پیرمرده راست می گفته .
شاید زنه از جک جوونور خوشش نمی اومده .یه چیزی پرونده .
شاید زنه بوقلمون دوست داشته خروس دوست نداشته .
شاید وسواس داشته وسواس فکری یا او سی دی داشته مریض بوده .
شایدم پیرده مرده دروغ می گفته ...
عزیزه ماییییییییییییییییییییی.
خیلی ازت خوشم اومد که نظرات مخالف رو هم میذاری.......
عالی ! از مصادیق جانماز آبکش های روزگارند این بانو !