تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه مثل شنیدن صدای موسیقی رُباب است. نوای آن حیات بخش است، مرده را زنده میکند. مثل صدای رعد و برق بهاری برای باغ سبزه و سنبل میآورد. صدای آب مثل هدیه برای فقیر است. پیام آزادی برای زندانی است، بوی یوسف لطیف و زیباست که از پیراهنِ یوسف به پدرش یعقوب میرسید .
فایدة دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر میشوم، دیوار کوتاهتر میشود.
خم شدن و سجده در برابر خدا، مثل کندن خشت است. هر بار که خشتی از غرور خود بکنی، دیوار غرور تو کوتاهتر میشود و به آب حیات و حقیقت نزدیکتر میشوی. هر که تشنهتر باشد تندتر خشتها را میکند. هر که آواز آب را عاشقتر باشد. خشتهای بزرگتری برمیدارد.
ali bod mec
tak take jomlehaye matn ghashage
matlabiam k bayan mikone ghashang tare vali vaghean ghoror baese dori az khodas akhe hame midonan dar barabare khoda ceghad haghiran!
mer30
بسیار جالب
ممنون از شما
سلام
خیلی از داستان های زیباتو ممنون
با اجازتون چندتاش رو برای پیجم برداشتم، ممنون
سلام
مطلب بسیار جالبی بود
به نام خودت ازش استفاده کردم
سلام.
این داستانک ظاهر جالبی داره اما نتیجه اش یه جور دیگس!
وقتی خشت در آب بیافتد، آب را گل آلوده میکند که هم شیرینی اش را میزداید و هم زلالی اش را در مینوردد.....
سلام
ممنون عالی بود استفاده کردم!
ممنون داستاناتون فوق العاده است بااجازتون با نام خودتون از داستانکاتون تو وبم استفاده میکنم خوشحال میشم بهم سر بزنید
سلام.به شرط اینکه منجر به افراط نشه.افرط تو هر کاری،
جه مثبت و چه منفی ،یا منجر به نا کجا آباد
میشه ویا اینکه دل زدگی ایجاد میکنه.