داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

ماجرای انتخاب همسر برای شاهزاده چین

دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواجگرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند.


وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن مهمانیخواهد رفت.


مادر گفت: تو شانسی نداری، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا. دختر جواب داد: می دانم که شاهزاده هرگز مرا انتخاب نمی کند، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم.


روز موعود فرا رسید و همه آمدند. شاهزاده رو به دختران گفت: به هر یک از شما دانه ای می دهم، کسی که بتواند در عرض شش ماه زیباترین گلرا برای من بیاورد، ملکه آینده چین می شود.

...

همه دختراندانه ها را گرفتند و بردند. دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت. سه ماه گذشتو هیچ گلی سبز نشد، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند، اما بی نتیجه بود، گلی نرویید.


روز ملاقات فرا رسید، دختر با گلدان خالی اش منتظر ماند و دیگر دختران هر کدام گل بسیار زیبایی به رنگها و شکلهای مختلف در گلدانهای خود داشتند.


لحظه موعود فرا رسید شاهزاده هر کدام از گلدانها را با دقت بررسی کرد و در پایان اعلام کرد دختر خدمتکار همسر آینده او خواهد بود!


 همه اعتراض کردند که شاهزاده کسی را انتخاب کرده که در گلدانش هیچ گلی سبز نشده است.


شاهزاده توضیح داد: این دختر تنها کسی است که گلی را به ثمر رسانده که او را سزاوار همسری امپراتور می کند: گل صداقت... همه دانه هایی که به شما دادم عقیم بودند، امکان نداشت گلی از آنها سبز شود...


نظرات 12 + ارسال نظر
shiva یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ق.ظ http://shivablue75@yahoo.com

ghazale یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ

che ghashang.pas natije migirim az 250 sal pisham jense chini daghon bode

sajad چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:45 ب.ظ http://danestan1377.mihanblog.com

سلام
وبه جالبی دارین
اگه مایل به تبادل لینک هستید خبرم کنید.

[ بدون نام ] جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:14 ب.ظ

چرا این قدر دیر سایتتئن رو بروز میکنید یک ماهه فقط سه داستان گذاشتیدژ

محمد رضا بیات دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ

داستان های جالبی دارید.
از اون داستان ها هم بذارید یا ایمیل کنید.

sahari شنبه 22 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 ب.ظ

kheyli del neshin bood mamnon

رکسانا دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

ممنون خوب بود یعنی عالی بود اما گل صداقت دختر رو به ارزو ش رسوند

سعیده دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.araaameeesh.blogfa.com

سلام
خیییییییییییییییییییییییییییییییییلی وحشتناک قشنگ بود.
متشکرم.

زهرا چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 07:01 ب.ظ

مرسی.به دلم نشست........

نرگس جمعه 19 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:49 ب.ظ http://mytales.blogfa.com

بااجازه من این داستانو برداشتم وتوی وبلاگم گذاشتم. اگه راضی نیستید توی وبم بنویسید تا باکش کنم.

ali شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:28 ب.ظ

صداقت...

همون چیزی که پنج ساله دارم دنبالش میگردم واسه ازدواج ولی دریغ از یه ذره و یه مورد

مهدیه دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ

خیلی خیلی قدیمی بود من حدودا هشت سال ٫یش شنیده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد