داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

آلفرد نوبل

آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند! حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت است. زمانی که برادرشلودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترعدینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را می‌خواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد:....

"آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!"


آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟


سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه‌ای برای صلح و پیشرفت‌های صلح آمیز شود.

نظرات 14 + ارسال نظر
ghazale دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ب.ظ

man on vsiatname ghabliasho ,mage peyda nakonam vay vay vay

نرگس جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:47 ب.ظ

عالی بود
شاد بمانید

عبدا... شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:17 ب.ظ http://birjand-oosona.blogfa.com/

سلام ، سایتتون خیلی جالب بود . من از مطالبتون استفاده کردم . آدرس وبلاگمو می دم که اگه دوست داشتین یه سری بهش بزنین.

kimia دوشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ http://kimia79.persianblog.ir

سلام جالب بود.

شیرین پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ب.ظ

سلام. ممنون به خاطر سایت خوبتون. فقط چرا انقدر دیر به دیر داستان می ذارید؟

sarahjoon شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ب.ظ http://sarahyousefi.mihanblog.com

باسلام
وب سایت جالبی دارید
اگرمایلیدمرابانام سارایوسفی لینک کنیدوبه من اطلاع دهید
باتشکر

penitent پنج‌شنبه 30 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ http://godeye.ir

سلام.
شما لینک شدید.
ممنون می شوم که سایت چشمک را نیز لینک نمایید.
خوشحالم از همکاریتان

ارژنگ جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:26 ق.ظ http://daftare-mashgh.mihanblog.com/

پاییز در راه است، اندکی از مهر پیداست؛‌ حتی در این دوران بی مهری! باز هم پاییز زیباست. مهرت افزون، پاییزت خجسته... آغاز سال تحصیلی مبارک...[گل]

محمدرضا جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ق.ظ http://asrarchat.ir

دادا خسته نباشید واقعا میگم مرسی خیلی قشنگ داستان ها من یک سال عضو اینجا هستم هر روزم دارم دنبال میکنم ممنون مرسی داداش میتونید جلوش بنویسید از چه منبع برداشت شده یا داستان از کی هست از چه کتابی هست

محمد شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:33 ق.ظ

منم میخوام مرگم را بعش را و............ ببینم:-((

ثریا سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:22 ب.ظ

درست که اون دینامت رو که شاید یکی از بزرگترین اختراعات بشر باشرو برای کشتن آدم ها اختراع نکرد و کلی به مردم هم کمک کرد ولی آیا با تغییر دادن وصیت نامش تونست کسایی رو که می خواستن از اختراعش سو استفاده کنن از این کار منع کنه؟؟؟؟؟؟؟؟/

مهدی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ

سلام
چند وقته به روز نمیشین !!!

مقدم جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ب.ظ

آفرین خوب بود. منتها شاید اگر از لحاظ منطق بخواد بررسی بشه عزیز من ساندویچ بعد 7 سال پودرش هم باقی نمی مونه

محمد دمیرچی پنج‌شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام اقا حمید.شما یان داستان رو از سایت چهار جوک کپی کردین که من این داستان رو ارسال کرده بودم.(خیلی زرنگم نه؟)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد