داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

گنجشک و آتش

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...


آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

نظرات 33 + ارسال نظر
یاسمن جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:50 ب.ظ http://adele24.rozblog.com

بسیار زیبا بود.

زهره یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:55 ق.ظ

عالی بود!!!!!!

فائزه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.faezemotazedian.blogfa.com

زیبا بود،گذاشتمش توی وبلاگم!

[ بدون نام ] دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام
این مطلب مربوط به داستان حضرت ابراهیم می باشد.
«وقتی ابراهیم (ع) را در آتش انداخته بودند، یک پرنده مدام دهان کوچکش را پر از آب می کرد و بر روی آتش می ریخت تا اینکه آتش کمی سردتر شود.

ابراهیم (ع) به او گفت: ای پرنده! این آب دهان تو چه ارزشی دارد در مقابل این همه آتش؟

پرنده کوچک گفت: من فقط بدین وسیله می توانم عقیده و علاقه و ایمانم را به شما ابراز کنم.»
داستان حضرت ابراهیم (ع) از کتاب نبرد حق و باطل استاد مطهری، چاپ هجدهم ص88
به نقل از:
http://www.sedayesokoot7.blogfa.com/post-29.aspx

مینا - آشنای بهشت پنج‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 ب.ظ

عالی بود.
معرفت گنجشکه از بیشتر آدما خیلی زیادتر بود.

[ بدون نام ] شنبه 30 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:11 ب.ظ

زیبابود

سوگند دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ب.ظ

ای کاش ما هم مثل این گنجشک باشیم

بهار چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:04 ب.ظ http://bahar2877.blogfa.com

سلام
وبلاگ قشنگیه
با اینکه توی هیچ وبی مطالب رو نمیخونم یا بهتر بگم حوصله خوندن مطالب بلند رو ندارم چون حوصلت رو واقعا سر میبره مطالب شما رو خوندم ولی نه همش و.............
به وب من هم یه سر بزن

جلالی چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:57 ب.ظ http://setareganeanjoman.blogfa.com/

ممنون عالی بود بااجازتون ازمطلبتون استفاده کردم البته باذکر منبع.

فاطمه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:17 ق.ظ http://royayeshirin68.blogfa.com/

خیلی داستان زیبایی بود

ساجده پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ http://bestgirlsbluesky.blogfa.com

عاــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بود میشه بذارمش تو وبم !؟

مهدیه دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:06 ب.ظ

واقعا متن زیبایی بود

مرضیه چهارشنبه 30 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ب.ظ http://mrz76.blogfa.com

خیلی خوب بود .دفعه ی اولیه که به وبلاگتون سر میزنم ولی خیلی جالب بود به منم سر بزنید ممنون

پویا شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 05:14 ب.ظ http://salimifar.blogfa.com

بسیار زیبا بود

رودابه یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ب.ظ http://www.roodabeh.blogfa.com

داستان جالبی بود ممنون حتما از وب من هم دیدن کنید

مرضیه یکشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:54 ق.ظ http://namazshariatschool.blogfa.com

حس پاسخگویی و مسوولیت در قبال اطرافیان که خیلی وقت بین ما رنگ باخته به ظرافت بیان شده بود.

مریم سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:38 ب.ظ

خیلی زییبا بود

سمانه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:26 ق.ظ

خیلی با احساس بود

فاخته سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 08:03 ب.ظ

سلام خیلی قشنگ بود ولی حیف که تو دنیا میبینن کسی داره میسوزه و یا آتیشش و بیشتر میکنن یا هیچ کمکی نمیکنن بعضیه هم که مثل بوداییان بت پرست میانمار زنده زنده همنوعانشون رو در آتش میسوزونن

رویا سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ق.ظ

عالی بود!کاش من هم معرفت این پرنده رو داشته باشم ،خطر کردن برای نجات دوست!

بهار جمعه 17 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:35 ب.ظ http://roza202020

سلام عالییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود

به وب من هم سری بزن بی زحمت راستی نظر یادت نره !!!!!

ساحل چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:49 ب.ظ

من هم هرکاری از دستم بر بیاد برای دوستام میکنم وتا حالا خیلی هارو از دوستی های خیابانی و...نجات دادم تا بتونم پیش خدا سربلند باشم و رو سیاه نباشم......

لاله سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:08 ب.ظ

اگه همه ی ما آدما اینجور می بودیم طولی نمیکشید که دنیامون رو سراسر زیبایی و عشق فرا میگرفت
به امید دیدن چنین روزی!!!!!

حسین جزایری جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:44 ب.ظ http://2pingfun.blogfa.com

با عرض سلام و خداقوت خدمت اقا حمید عزیز .

وب سایت قشنگی دارید و در آن داستان های زیبایی دیده می شود.

پیشنهاد:اگر فونت مطالب راکمی درشت تر کنید وبلاگ از اینی که هست قشنگ تر میشه.

آرزو می کنم همیشه موفق باشی.

اگه وقت کردی به ما هم سر بزن.منتظر انتقادات سازندت هستم.

مدیر وبلاگ جیگرستان:سید حسین جزایری(امام)

sharareh چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 ب.ظ

سلام داستان هایتان زیباست وآموزنده ،اجازه دارم که برای استفاده ی دیگران در فیس بوک قرار دهم؟

سپهرداد شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:22 ب.ظ

خیلی عالی بود من که عاشق سایتتونم

[ بدون نام ] سه‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:42 ب.ظ

جالب بود

هستی سه‌شنبه 9 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ب.ظ http://www.hastinamvar.blogfa.com

خیلی نازه این داستان

حمید جمعه 17 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ب.ظ

فوق العاده اس این داستانکه
دست گلت درد نکنه بدرد خیلیآ میخوره

خانوم مرغه سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 ساعت 03:43 ب.ظ

نمیدونم چرا؟ولی وقتی خوندمش دلم ی جوری شد وگریم گرفت!!!

سبا جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 08:29 ب.ظ

عالی بود کاش همه ی ما مثل این گنجشک بامعرفت باشیم ..........

حسام شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:49 ب.ظ

خیلی خیلی قشنگ بود

هاشم یکشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام.احسنت به سلیقه ات دوست ارجمند.جالب بود.
(همه ی این حکایت ها رساندن مطلب و پیام به یک انسانه)
یه جایی خواندم نوشته بود :تاثیر گذارترین
داستان ها داستان هایی است که از زبان حیوانات نقل می شود.
دمت گرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد