داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

رسم عشق

جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد...  نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالد بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند...مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم مینالید.موعد عروسی فرا رسید زن نگران صورت خود ....

که آبله آنرا از شکل انداخته بود وشوهراو هم کور شده بود مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد... 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود... همه تعجب کردند... مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم

نظرات 4 + ارسال نظر
غزلک شنبه 28 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:53 ب.ظ

آخی

خدایی این پسرا وجود خارجی دارن؟

مسافر کویر دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:24 ب.ظ http://mosaferakavir.mihanblog.com/

غزلک وجود دادن فقط چشمتو باز کن و درست ببین

[ بدون نام ] چهارشنبه 7 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ

اخی....عاشق یعنی این!!!!!!!!!!!

زیبا شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ

معرکه بود.راستی چرا دیر به دیر آپ می کنی.فکر مارو هم بکن که به خوندن مطالبت معتاد شدیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد