مردی میخواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایهگذاری کنم و حتی ...
مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اینها که میگویی که چیز بدی نیست!
مرد گفت: ولی حالا حس میکنم که دیگر این زن در شان من نیست!
چه بی جنبه!!!!!....بیچاره خانومه!
وای عجب بابا!! ماشاالله جنبه!
اونقدرا هم بی جنبه نبوده واسه خیلی هامون گاهی مثل این پیش میاد ولی اسمشو چیز دیگه ای میذاریم!
خیالی نیست ...
مردها همینند دیگه
غیر از این بود باید تعجب می کردیم
مرتیکه بیشعور
صبا راست میگه
خیلی ها هستن که مارا می کشونن بالا همچین که بالا تر زدیم یادمون می ره کجا بودیم و کی ما را آورد اینجا
خاک تو سرش
جالب بود
قابل توجه خانوم های محترمه: این فقط یک تمثیله برای فهم بهتر موضوع
نه یه داستان واقعی
کثافت (با لحن قهوه تلخ)
ایول اقا محسن هههههههه
راست میگه
خاک تو سرش
سلام. جالب بود.
نویسنده محترم وبلاگ اگه لطف کنی و یه قسمتی رو طراحی کنی به نام ارسال برای دوستان که ما بتونیم مستقیم از این طریق داستان ها رو واسه اطرافیان بفرستیم معرکه میشه.
یا حق