سلام، امیدوارم که روزگارتان به کام باشد و دل تان شاد.
اول از همه از اینکه دیر به دیر می رسم که داستانک را برای شما به روز کنم، شرمنده ام.
دوستان خیلی زیاد در کامنت ها از من می خواهند که منبع داستانک ها را هم بگذارم، من به چند دلیل اینکار را انجام نمی دهم، اول اینکه اصولا اغلب داستانک ها بدون منبع هستند، یعنی به صورت زبان به زبان دنیا را گشته و به ما می رسند. اما دلیل مهم تر این است که آیا واقع منبع داستانک ها مهم است؟ دانستن این منبع چه مساله ای را حل می کند؟
به نظر من مهم لذت ی ست که ما از خواندن این داستانک ها می بریم، و حس خوبی که چند دقیقه ای از زمان ما را در معنی پر می کند و ما را در فکر فرو می برد.
گاه مسبب آن می شود که تلاشی آغاز شود
گاه بدانجا ختم می شود که قهری آشتی شود،
گاه حتی رنگی به زندگی می دهد و یا بودن را آسان تر می کند.
برای من، مهم فقط یک چیز است، شما از خواندن داستانک لذت ببرید، گاه لبخند بزنید و گاه شاید اشکی بر گونه هایتان بغلتد.
همین به همین سادگی
حمید
سلام
اقا ما را گرفتی ها
این چه سایتی که مارا معتاد کرده . هرجا رفنم برای ترک اعتیاد از این سایت پیدا نکر دم
مزاح بود
دمت گردم خدایش بیشتر داستانهایش را خواندم
و در تنهایی که زندگی می کنم گل خنده بر لیانم جاری شد
شاد و پیروز باشی
سلام آقا حمید گل
ممنون از بابت مطالب زیبا و پرمحتوایشان
دوست عزیز برا من که مهم نیس منبع داستانها کجاست
مهم این هستش که مطالب خیلی زیبایی رو تو سایت میزاری و من ممنونم
بعضی از داستانها هستند با آنکه هزار بار خوانده ام ولی باز هم برام همون تازگی اولین بار خواندنش هست
ممنون و خدا قوت
ممنون از داستان های خوبتون!لطفا داستان های بیشتری بزارید
مرسسسسسسسسسسسسسسسسی داری اسیدی
هرز گاهی وب شما رو دنبال میکنم . خیلی خوبه . جاه داره یه خدا قوت و خسته نباشید به شما بگم....
سلام وبلاگتون هم خیلی خوبه هم پر از داستان
تنهایی ادمارو پر میکنه ..
من هم باهاش خندیدم
هم گریه کردم
و هم کلی متحول شدم
ممنون بابت مطالب قشنگتون
شما از خودتون داستان در میارید ؟
dastanato0n aaaliiiyeee dasteto0n dard nakone faghat zo0d zo0d b ro0z konin ma kheili montazerim :)
سلام. داستان های زیبایی مینویسی .با اجازه از چند تا از انها در وبم استفاده کردم.
سلام آقا حمید من یکی از خوانندگان داستانک هستم و یک وبلاک نویس خیلی خیلی کوچیک در موقابل وبلاک شما اگر اجازه بدین یا اگر دوست داشته باشین یا اگر نیاز به کمک داشته باشین خوشحال میشم تو به روز کردن وبلاک کمکتون کنم اگر دوست داشتین اول به وبلاکم سر بزنید بعد جواب بدین واقغا میگم خوشحال میشم کمک تون کنم منونم اگر پیام منو بخونید و جواب بدین مرسی از اینکه همچین وبلاک قشنگی رو برای ما جوان ها به وجود اوردین
وب سایت خوبی که هیچ عالی دارید
سلام ممنون واقا عالیه داستانای بیشتری بزارید لطفا
درود
سایت بسیار جالبیه
ممنونم از شما
راسی یه سری هم به وبلاگ ما بزنید لطفاً ... توش داستان های کوتاه خودمومو میذارم
www.dezboy.persianblog.ir
سلام
میتونم از مطالبت با ذکر منبع کپی بردارم
با سلام
ممنون از مطالب بسیار خوب شما
بنده از همکاران شما هستم
سلام خوشحال میشم ما رو با عنوان داستان کوتاه لینک کنید.
اما وظیفه ی هرکسی هست که وقتی صفحه ای رو با این بازدید فعال میکنه حتما منابع رو ذکر کنه ...چیزی که به وفور داره دیده میشه سرقت های ادبی هست و شاید با ذکر منبع نام اون نویسنده اثر در یادها ماندگار بشه و برای هر نویسنده ای این مهمترین بخش انتشار اثرش هست ....مسلما هیچ کس دوست نداره ایده اش سر زبانها بیفته و چه بسا به نام دیگری ....
داداش دمت گرم عجب وبیه ها!!!
سلام خسته نباشید مطلبای بسیار زیبااست .خوشحال میشم تبادل لینک کنیم.منو با اسم کلبه رابی ثبت کنید.
salam agha hamid. hamchenan peygire dastanakatun hastam. omid b inke shado sar boland bashid
سلام
به نظرمن ذکر منبع مهمه چون بعضی داستانها ممکنه روایت باشه و یا کسی جایی بخواد عنوان کنه و یا در تحقیقی بنویسه و اینکه بدونه این داستان برمیگرده به چند سال پیش و چیزهای دیگه...
ولی در حالت کلی اینکه شما نمیخواید منابع رو ذکر کنید به خودون مربوطه ولی من فکر میکنم دلیل اصلی این کار این است که میترسید بازدید کننده های وب شما کم شه
ولی خداییش داستان هاش خوبه
با تشکر فراوان
سلام
به وبلاگ ماهم سربزنsayebaraan.mihanblog.com
سلام طرح کشوری وهمگانی ختم گروهی قران کریم
نیت : سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان
سهم شما هر هفته سه شنبه یک صفحه
نحوه عضویت : نام و نام خانوادگی خود رابه شماره سامانه (30002223300050) ارسال کنید
هر سه شنبه آدرس یک صفحه به شما پیامک خواهد شد.در ضمن هزینه ارسال پیامک کاملا رایگان است.لطفا اطلاع رسانی کنید.
http://www.5040.ir/ayulduz
این داستانک رو میزار مبزار تو وبت:
چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.
بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرویمان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم ، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم و ... »
استاد فکری کرد و پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند ، آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند ، سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتیازی پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: « کدام لاستیک پنچر شده بود؟»!!!!
سلام واقعا عالی بود اگه می شه منو داخل لینکستانت بزار مرسی.
AMOLRIKA.BLOG.COM
بله منبع مهمه ما باید بدونیم که داستان رو کی نوشته و در ضمن اگه همه همین طور که شما می گید رفتار می کردند باید توقع داشت که وقتی کتابی چاپ میشه نباید نام نویسنده روی کتاب باشه ؟
باسلام وب زیبا و شایسته لینکی دارین
شما در وبلاگ یخمک لینک شدین در صورت تمایل ما رو هم لینک کنید..
salam sitetooon khobe ye manbaee dgam moarefi mikonam vase amoozeshi
www.amoozande.com
وبلاگ بی نهایت زیبایی دارید و منبع داستان ها خیلی ضرورتی نداره!!!!!!!!!!!!!
من تقریبا تمام داستان هاتون رو خوندم و برای خودم خلاصه نویسی کردم
جیگرتو گاز گاز ترووووووووووووووووو خدااااااااااااااااااااا حمید جان اپ کن لطفااااااااااااااااااااااا
خیلی عذر میخوام من بسیاری از داستانک هایی که خودم نوشته بودم رو اینجا دیدم با کمی تغییرات یا خوده متن که با نام کسی دیگه به ثبت رسیده
تو این دنیا هر چیزی باید تهش یه منبع درست زده بشه
ما متاسفانه دسترسی به منابع نداریم
سلام...
این پیام رو یکی به من نظر داد منم بهش عمل کردم.. حتما بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست............ 20 روز دیگه منتظرباش...
چقدر تاثیر گذار حرف میزنی/ بابت داستان ها ممنون.............
خیلی سر نمی زنم دیر به دیر میام ولی
همون چند لحظه ای که میام دوست دارم
کل داستاناتونو بخونم
ممنون!
خیلی از شما متشکرم
مرسی.
داستانهای قشنگی میزارید.
واقعا کارتون عالیه ، من برای نشریه مون احتیاج به چند داستان آموزنده زیبا در سطوح سنی مختلف میگشتم تا با این سایت آشنا شدن و خدا رو شکر تونستم استفاده لازم رو ببرم.
سلام ممنون بابت وبلاگ خوبتون
سلام شما اهل کجایید؟
واقعا لذت بردم واستفاده کردم
مرسی
خداقوت