داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

برای کرد کودکان نازنین پیرانشهری

نمی دانم برگ ریزان و برف ریزان های  آذربایجان را تجربه کرده اید یا نه 

... 

ساعت 7 صبح، چهره خواب آلود کودکانه، سختی ترک لحاف های پشمی گرم، صبحانه نیم و نصفه خورده یا نخورده و کوله ای از مشق های نوشته شده یا نشده و بعد ترک خانه 

گام به گام، هوای سرد، خاطره گرمی خانه را می ربود 

سنگ فراش ها را می شمردم 

تیرهای چراغ برق 

چهار راه ها 

و در رویای زمانی که بزرگ خواهم شد می غلتیدم تا یخ زدگی گونه هایم فراموش شود 

نصف مسیر مدرسه را که پیش می رفتم، دیگر شمارش سنگ فرش ها و تیر ها و غلتیدن در رویاها توان تحمل سرما را نمی داد ..

 و شروع به رویا پردازی در مورد بخاری مدرسه می کردم 

و دیدن بچه ها و گرم شدن در کنار بخاری 

و نیمه راه نیز، اینچنین با سرما در جنگ بودم 

و هر روز اینچنین یک گام به بزرگ شدن نزدیک می شدم ...



ادامه مطلب ...

خوک و گاو

مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:

نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.

کشیش گفت:

بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.



خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی.


اما در مورد من چی؟...

ادامه مطلب ...

زود قضاوت نکنید!

مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی می‌کند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد اوفرستادند..
مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکرده‌اید.
نمی‌خواهید در این امر خیر شرکت کنید؟
وکیل: آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردید متوجه شدید که
ادامه مطلب ...

ترک

از منــ پرسید: ســیــگار

را تــرک نـکردی؟؟؟ گفتـم نــه

کبریــت را ترکــ کرده ام
...

ســیـگار را بـا ســیـگار

روشـــــن میـکنم