داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

قیمت زندگی

فرزندی از پدر قیمت زندگی را پرسید.پدرسنگى زیبا به او داد و گفت بردار و ببر بازار، ببین مردم چقدر می خرند؛ اگر قیمت را پرسیدند، هیچ نگو، فقط دو انگشتت را ببر بالا.سنگ را به بازار برد. سنگ را دیدند و قیمت پرسیدند.کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ گفتند دو هزار تومان! نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛ پدر به او گفت این بار برو در بازار عتیقه فروشان، آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. پدر به او گفت:این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو . وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهر شناس گفت دو میلیون تومان!آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چند است ؟"مهم است که گوهر وجودت را کجا وبه چه کسی بفروشی"...
نظرات 20 + ارسال نظر
قرشی سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:42 ب.ظ

عالی بود.گوهر وجودمان را به خدا بفروشیم.

Mahtab دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:36 ب.ظ

... یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 02:23 ب.ظ

خیلی چرت

Farhad جمعه 23 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:14 ب.ظ

ناشناس دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 02:10 ب.ظ

عالی

مهراب دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 07:45 ب.ظ

خیلی داستان قشنگی بود

فاطمه سادات نجفی چهارشنبه 26 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 06:27 ب.ظ http://فاطمه سادات

خییییلی ازتون ممنونم عاشقشم

مهدیسا شنبه 29 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 09:42 ق.ظ

خیلی زیبا بود

mhg v شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 08:05 ب.ظ

:

شقایق یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 12:18 ق.ظ

مبهم

گیتی یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1399 ساعت 09:11 ب.ظ

خیلی داستان هوشمندانه ای بود خیلی ممنون

. سه‌شنبه 5 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 10:32 ب.ظ

خوب بود

سید جواد رفائی دوشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام علیکم میتوانیم از داستانک های شما در فضای مجازی باذکر منبع استفاده کرد

نانی شنبه 30 اسفند‌ماه سال 1399 ساعت 08:27 ب.ظ

عالی

Nnn شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 06:14 ب.ظ

فرزندی از پدر قیمت زندگی را پرسید.پدرسنگى زیبا به او داد و گفت بردار و ببر بازار، ببین مردم چقدر می خرند؛ اگر قیمت را پرسیدند، هیچ نگو، فقط دو انگشتت را ببر بالا.سنگ را به بازار برد. سنگ را دیدند و قیمت پرسیدند.کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ گفتند دو هزار تومان! نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت؛ پدر به او گفت این بار برو در بازار عتیقه فروشان، آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقه فروش گفت: دویست هزار تومان!این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد. پدر به او گفت:این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو . وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهر شناس گفت دو میلیون تومان!آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد. پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چند است ؟"مهم است که گوهر وجودت را کجا وبه چه کسی بفروشی"...

فاطمه پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 04:57 ب.ظ http://http:/nvgj7gkgfjfkgfyyfgjhf

Aleyna یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 05:12 ب.ظ http://Dastanak

میشه با نقاشی باشه

علی پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 02:14 ب.ظ

❤عالیییی

علی پنج‌شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 11:03 ب.ظ

اموزنده و بسیار زیبا

دلارا سه‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 11:28 ق.ظ

خوب بود ولی معنیش اینه که هر چی کلاهبرداری بیشتری کنی بهتره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد