داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

مراقبت بیسکویت هاتان باشید!


زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .
در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.
وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.
در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...


زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود.
مرد بدون اینکه خشمگین یا عصبانی شود بسته کلوچه‌اش را با او تقسیم کرده بود!

نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی عدالت چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ب.ظ http://meehdiedalat.cast.ir

سلام
همینجوری داشتم وبگردی میکردم که یه هو سر از سایت زیبای شما درآوردم.
من آدم مشکل ژسندی ام
به همین خاطر بهتون تبریک میگم.
کمتر ژیش میاد جایی نظر بنویسم.
کارتون خیلی زیباست.
همیشه از آدمای خلاق خوشم میاد.
خیلی خوشحال میشم باهاتون آشنا شم.
راستی فراموشم شد. من مهدی عدالت هستم.
مدیرعامل شرکت موج آفرینان

وحید یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 05:46 ب.ظ

داستانش ادامه دارد آیا؟
می خوام بدونم این دو تا با کی ازدواج می کنن؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد