پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد . پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه
نمیدونم داستان خودت بوده یا نه/ اگر داستان دیگری بوده باید کپی رایت رئ رعایت کنی و اسم نویسندهش رو بیاری/ به هر حال داستان لوس و بیمنطقی است/.
داستانک طرح خیلی خیلی جالب با معنایی قشنگ داشت.
با اینکه داستانک های زیادی خوندم ،بدون تعارف این کار جزو چند داستانک برتری بود که خوندم.
در هر حال ممنون از درج این مطلب، فقط اگه مال خودت یا کس دیگه ای بود درج کنی بهتر میشه.