داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

درخواست سیانور از داروخانه

خانمی وارد داروخانه می‏شه و به دکتر داروساز می‏گه که به سیانور احتیاج داره! داروسازه می‏گه واسه چی سیانور می‌‌خوای؟

خانمه توضیح می‏ده که لازمه شوهرش را مسموم کنه!

چشم‌های داروسازه چهارتا می شه و می‏گه: خدا رحم کنه! خانوم من نمی‌تونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید! این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد...

هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی‏شه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.

بعد از این حرف خانمه دستش رو می‏بره داخل کیفش و از اون یه عکس می‏آره بیرون... عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام می‌خوردند. داروسازه به عکسه نگاه می کنه و می‏گه: چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!


نتیجه‌ی اخلاقی: وقتی به داروخانه می‌روید، اول نسخه‌ی خود را نشان بدهید!

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 1 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.maryastories.com

سلام وب زیبا و داستان هاتون رو خیلی دوست دارم من مدت زیادی است شما رو لینک کردم اگه دوست داشتید اون طرفها هم بیایید خوشحال می شیم

کامیار چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:40 ب.ظ http://simko1991.blogfa.com

باید بدونیم که ازدواج یه قرارداده و عشقه که اصله. اگه زنم به من خیانت کرد که کرده و کاری از دستم ساخته نیس. دیگه زن من نیس. ولی خوب حق کشتنشو به خودم نمیدم. این داستانکو دوس ندارم. چون عرف مزخرف ناموس پرستی رو ترویج می ده...

جلال جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ

هرچی بگیم کمشه
باید از لوزه آویزونش میکرده :D

امین پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:25 ق.ظ

خیلی مسخزه بود .اکثر داستانا آموزنده بود این یکی دقیقا آدما رو تشویق به جنون میکنه! طنز بود یا داستانه آموزنده؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد