داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

کامیون حمل زباله

روزی من سوار یک تاکسی شدیم، و به فرودگاه رفتیم.
ما داشتیم در خط عبوری صحیح رانندگی می کردیم که ناگهان یک ماشین
درست در جلوی ما از جای پارک بیرون پرید. راننده تاکسی ام محکم ترمز گرفت.
ماشین سر خورد، و دقیقاً به فاصله چند سانتیمتر از ماشین دیگر متوقف شد!
راننده ماشین دیگر سرش را ناگهان برگرداند و شروع کرد به ما فریاد زدن. راننده تاکسی ام
فقط لبخند زد و برای آن شخص دست تکان داد.  منظورم این است که او واقعاً دوستانه برخورد
 کرد.
بنابراین پرسیدم: ((چرا شما تنها آن رفتار را کردید؟ آن شخص نزدیک بود ماشین تان را از بین
ببرد و ما را
به بیمارستان بفرستد!)).....

در آن هنگام بود که راننده تاکسی ام درسی را به من داد که اینک به آن می
 گویم:
((قانون کامیون حمل زباله.)) او توضیح داد که بسیاری از افراد مانند کامیون های حمل زباله
 هستند.
آنها سرشار از ناکامی،  خشم، و ناامیدی ( زباله) در اطراف می گردند. وقتی زباله  در اعماق
 وجودشان
 تلنبار می شود، آنها به جایی احتیاج دارند تا آن را تخلیه کنند و گاهی اوقات روی شما خالی
 میکنند.
به خودتان نگیرید. فقط لبخند بزنید، دست تکان بدهید، برایشان آرزوی خیر بکنید، و بروید.
زباله های آنها را نگیرید و پخش کنید به افراد دیگر ی در سرکار، در منزل، یا توی خیابان ها.
حرف آخر این است که افراد موفق اجازه نمی دهند که کامیون های زباله  روزشان را بگیرند و
 خراب کنند.
زندگی خیلی کوتاه است که صبح با تأسف ها از خواب برخیزید، از این رو..... ((افرادی را که با
 شما خوب رفتار می کنند
دوست داشته باشید. برای آنهایی که رفتار مناسبی ندارند دعا کنید.))
زندگی ده درصد چیزی است که شما می سازید و نود درصد نحوه برداشت شماست.

نظرات 6 + ارسال نظر
خاتون دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ

سلام

وبلاگ شما جزء favorites من هست. مطالب انتخابی شما زیبا و آموزنده هستند. برایتان آرزوی موفقیت می کنم.

جوجه تیغی دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 05:52 ب.ظ

زاویه دید جالبی بود!!!

امید چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:33 ق.ظ

واقعا عالی بود. لذت بردم.
ممنون.

هستی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 02:15 ب.ظ

خیلی جالب بود. اما خیلی ها به زندگی اینجوری نگاه نمی کنن.
موفق باشید.

[ بدون نام ] شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ب.ظ

موفق باشید

آزاده بختیاری پنج‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ب.ظ

سلام
داستانهای به این قشنگی حیفه که با اشتباهات املایی تایپ می شه لطفا یه بازنگری کنید و قسمتهایی که لازمه ویراش کنید مثلا تو همین داستان خط او من باید بشه ما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد