داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

زلال که باشی آسمان در تو پیداست

پرسیدم.... ،

چطور ، بهتر زندگی کنم ؟

 با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ،

وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ....

آخر .... ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ...

 

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،

که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال که باشی ، آسمان در تو پیدا 

نظرات 5 + ارسال نظر
سارا دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:55 ق.ظ

این داستانک برای من نیومد ولی من از اون آدمها نیستم که کینه کنم نظر ندم. داستانک خوبی بود:)

سمیه دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:32 ق.ظ

مطلبت فوق العاده است ودست نوشتنت توانا.موفق باشی

[ بدون نام ] شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 07:37 ب.ظ

زیبا و تاثیرگذار
متشکرم

جوجه تیغی سه‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 08:44 ق.ظ

جالب و گیرا بود.ممنون
۰من دست به نقدم بد نیست:یه تیکه های کمی از چند پیامک گرفته شده بود که خیلی ماهرانه با بقیه ی نوشته تناسب پیدا کرده بودولی این ارزش کار شما رو پایین نمی یاره.موفق باشید...

مریم سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ب.ظ

خیلی‌ از داستانارو خوندم،اما چون جای حروف فارسیو رو کیبردم نمیدونستم نتونستم نظر بدم،ولی‌ واسه این یکی‌ دیگه طاقتم تموم شد.عالی‌ بود،منکه خیلی‌ باهاش حال کردم
ممنون
D:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد