داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

ارزش ملک و سلطنت

فرستنده:لره ایران زمین

روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد.


خلیفه گفت: مرا پندی بده!

بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟

گفت:...

صد دینار طلا.

پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟

گفت: نصف پادشاهی‌ام را.

بهلول گفت: حال اگر به حبس‌البول مبتلا گردی و رفع آن نتوانی، چه می‌دهی که آن را علاج کنند؟

گفت: نیم دیگر سلطنتم را.

بهلول گفت: پس ای خلیفه، این سلطنت که به آبی و بولی وابسته است، تو را مغرور نسازد که با خلق خدای به بدی رفتار کنی.

نظرات 7 + ارسال نظر
الهه جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://bote-man.blogfa.com

با سلام

۸ صفحه از سایت شما رو مطالعه کردم

داستان های بسیار زیبایی دارید

خیلی خوشحالم که با سایتتون آشنا شدم


هستی شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:22 ق.ظ

جالب بود. به قول قرن 21کیا این میز و صندلی به هیچکس وفا نکرده!

اناهیتا شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:14 ب.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

ما نفهمیدیم این بهلول دیوونه بود یا دانشمند بالاخره...!!!!!!!

سحر یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:26 ب.ظ

عاشق کسایی ام که همیشه دنبال پند و حرفای قشنگن ولی هیچ وقت بهش عمل نمیکنن.. مثل من و هارون الرشید....!!

یلدا یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ب.ظ

واقعا زیبا بود ... مرسی

میم سه‌شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:39 ق.ظ

سلام
زیبا بود دوست عزیز امیدوارم کههمشه خوشحالو خرم باشی و هی داستان زیبا بنویسی.

سعید چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1395 ساعت 08:21 ق.ظ

سلام....
زیباست نوشته ها
ولی چرا کسی دیگه اینجا نیست؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد