داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

شرف

جانی بزرگ، صاحب ثروت و مقام حکومتی، برای تعویض گریم صورتش، اتاق رو ترک کرد

عکاس که بهت زده به نویسنده محبوبش خیره شده بود به سمتش رفت. خم شد و در حالی که داشت یقه لباس نویسنده رو مرتب میکرد آهسته و با لحن ملامتگری زیر گوشش گفت....

چرا حاضر شدی باهاش عکس تبلیغاتی بگیری؟

نویسنده که از ابتدا حواسش به دگرگونی و ناآرامی احوال عکاس بود، بدون مکث جواب داد
چرا حاضر شدی براش عکس تبلیغاتی بگیری؟

عکاس قد راست کرد. بعد چند لحظه سکوت، با همدلی بیشتری گفت: هیچوقت هیچکس نخاهد فهمید که من برای اون کار میکنم، حتی اگه بفهمن هم کسی اهمیت نمیده. نویسنده با لبخند جواب داد: پس دست کم من دارم شرافتمندانه بهای امتیازاتی رو که به دست میارم، میپردازم

جانی بزرگ پیروزمندانه به اتاق برگشت و عکاس بهت زده به پشت دوربین

نظرات 12 + ارسال نظر
هستی یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 02:03 ب.ظ

عجب!
سپاس

نیمرو! یکشنبه 12 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:39 ب.ظ

اصلا و ابدا چیزی نفهمیدم!
به هر حال ممنون

اناهیتا دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ق.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

منم هیچی نفهمیدم....چه قدر سخت بود!!!!!!!!!!

tahmooreth دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:36 ق.ظ

گرچه نویسنده برای تبرئه خودش مغلطه کرد. ولی در باطن حرفش کمی حقیقت نیز وجود داشت. به هر حال به نظرم اگر بخواهیم مقایسه هم که بکنیم، جرم خیانت نویسنده هزار ها بار سنگین تر از عکاس است. ( چون کسی نمی تواند از این که مثلا عکاس با گرفتن این عکس، جانی را تایید کرده است استفاده تبلیغاتی بکند ولی به راحتی، جیره خواران جانی می توانند از عکس نویسنده در کنار جانی بهره برداری کرده و در جهت تحمیق مردم موفقتر شوند.

سحر دوشنبه 13 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:52 ب.ظ

با تهمورث موافقم.

رها چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:27 ب.ظ

راستش من چیزی نفهمیدم ....البته این داستانا رو دوست دارم بالاخره ممنون جای خوبی دارید

دوما جمعه 17 دی‌ماه سال 1389 ساعت 09:16 ق.ظ http://dooma.blogfa.com/

جالب بود!

آزاده سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ق.ظ

یعنی چی؟؟؟

sara چهارشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ب.ظ http://http://www.dastanak.com/Comments.bs?PostID=370

معنیش رو نفهمیدم

سعید فلاح چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:50 ق.ظ

این شرافت نیست
آخه یعنی چی؟
به جهان پهلوان پیشنهاد حضور در چند تبلیغ رو داده بودن که نپذیرفته بود، میدونید چرا؟
چون میگفت که از کجا معلوم که این جنس مرغوب باشه؟ از کجا معلوم که اگه امروز مرغوبه فردا هم مرغوب باشه؟
اصلا جالب نبود
سپاسگزارم از فعالیتتون

مهدیان یکشنبه 24 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:35 ب.ظ

شرافت رجایی چمران داشتند که همه چیز خودشون رو گذاشتند چه با داریی چه با نداری همه چیز رو گذاشتند

نانی جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ http://nani.com

من که نفهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد