داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

چگونه سیاست مدار می شویم!

با تشکر از سارا

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت.


یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد....

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد:
یک کتاب مقدس،
یک سکه طلا
و یک بطرى مشروب .
کشیش پیش خود گفت :
« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»
مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . .

کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »« خداى من! چه فاجعه بزرگی ! پسرم سیاستمدار خواهد شد ! »

نظرات 8 + ارسال نظر
آناهیتا سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ق.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

کجای سیاستمداری فاجعه س؟!!!!!....جالب بود مرسی

آزاده سه‌شنبه 28 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ق.ظ

این یه داستان تکراریه. چند وقت پیش تو همین سایت خوندمش.

یلدا چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:43 ب.ظ http://yaldapaeez.blogsky.com/

انتخاباتون خیلی خوبه
موفق باشید

هستی چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ب.ظ

جالب بود!
سپاس

سحر جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:20 ب.ظ http://sahar-shah.blogfa.com

خوشحال میشم بیای پیشم آشنای قدیمی[لبخند]

mahyar جمعه 1 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:06 ب.ظ

jalebo amuzandas ama manteqesh qabele estenad nis

محمدرضا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:36 ق.ظ

کشیشی که پسر داشت؟
کشیش ها مگر ازدواج می کنند؟

محمد کارشناس علوم سیاسی پنج‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:22 ب.ظ

برای من تکراری اما همچنان آموزنده اگه کسی با خوندن این داستان در ذهن خودش یکی از این موارد روی میز را انتخاب کرد عیب نداره سیاست مدار بودن یا نبودن فقط به یک انتخاب یا یک داستان نیست
گاهی در سیاست مجبوری فقط یک تصمیم بگیری که آینده کشور تو و جهان تحت تاصیر قرار میده با تشکر از مدیر وبلاگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد