داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

داستانک: داستان های کوتاه و آموزنده

برای دریافت دو وعده داستانک(صبح و عصر) در روز به dastanak.com@gmai.com یک ایمیل بزنید.

کوزه چشم حریصان پر نشد ... تا صدف قانع نشد پر در نشد

دو مرد در کنار دریاچه ای مشغول ماهیگیری بودند . یکی از آنها ماهیگیر با تجربه و ماهری بود اما دیگری ماهیگیری نمی دانست .

هر بار که مرد با تجربه یک ماهی بزرگ می گرفت ، آن را در ظرف یخی که در کنار دستش بود می انداخت تا ماهی ها تازه بمانند ، اما دیگری به محض گرفتن یک ماهی بزرگ آنرا به دریا پرتاب می کرد....

ماهیگیر با تجربه از اینکه می دید آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد بسیار متعجب بود . لذا پس از مدتی از او پرسید :

- چرا ماهی های به این بزرگی را به دریا پرت می کنی ؟

مرد جواب داد : آخر تابه من کوچک است!

نظرات 14 + ارسال نظر
loss دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ

نمی دونم چی بگم چون راستش اونطور که باید نتیجه این داستان رو بفهمم، نفهمیدم!!
:))
:))
:))

رضا سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ق.ظ

سلام دوست عزیز من میخوام یه سایت درست کنم به داستانای سایتتون نیاز داشتم میخواستم ببینم اجازه هست ازشون استفاده کنم؟؟؟
ممنون.
منتظر جوابتون هستم.

هستی سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ق.ظ

خسته نباشه اون ماهی گیر تازه وارده!!

سپاس

آناهیتا سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:02 ب.ظ http://www.presentofgod.blogfa.com

منم نفهمیدم چی شد!

حامد چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:03 ق.ظ

نتیجه: ظرف وجودت را بشناس و مطابق با آن رفتار کن.

علی چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ق.ظ http://honar-iran.vcp.ir

سلام

با یک شعر بگم:

در این درگه که گه که که که که شود ناگه /به امروزت مشو غره که از فردا نیی آگه

علی پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ق.ظ http://ahledel.blogfa.com

سلام
واقعا خسته نباشید
من یکی از مشتری های ژر و ژاقرص داستانک هستم و تمتم داستان ها رو بعضی ها رو یک بار و بعضی ها رو ۲تا۳ بار هم خوندم اگه منو تو لیست دوستان داسنانک قرار بدبد ممنونم
ایشالله موفق باشید

mim جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:48 ب.ظ http://roozemoud.blogfa.com

جالب بود.با حامد موافقم.

ایمان جمعه 4 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:45 ب.ظ

از این داستانای الکی نذار که هیچ مفهومی ندارن.خوب ماهیو با چاقو تکه میکرد.مزخرف بود

مسیحا شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:41 ق.ظ

صف نانوایی اقا ما 1 دونه میخوایم زود رامون بنداز. داستانه همین ماهیگیرست

MJF چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://daryayedaroon.blogfa.com

جالب بود. دوستان به وبلاگ منم سر بزینید.

جواد یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ق.ظ

خوب دیگه بالاخره تو این همه داستان قشنگ قشنگ و باحال یه دونه داستان یکم قشنگ هم پیدا میشه

مهلا دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ق.ظ http://pirojavon.blogfa.com

قناعت کار مردان بزرگ است!

[ بدون نام ] چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 06:28 ب.ظ http://timas.blogfa.com

به نظرم انسانها با داشتن ظرفیتهای بزرگ در وجودشون می تونن از زندگیشون بهترین استفادرو کنن


بهتره ظرفیتهامونو بشناسیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد