با تشکر از مهرداد
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی
خودکشی راکه در شانزده سالگی به او دست داده بود،چنین توصیف میکند:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم و شیشه ی زهر را برداشتم....
زهر را در لیوان پیش رویم خالی کردم،غرق تماشایش شدم،رنگش را نگاه کردم
و مزه ی احتمالی اش را در ذهن ام تصور کردم.سپس اسید را به بینی ام نزدیک کردم، و
بویش به مشامم خورد، در این لحظه، ناگهان جرقه ای از اینده در ذهنم
درخشید..... و توانستم سوزش ان را در گلویم احساس کنم و سوراخ ایجاد
شده در درئن معده ام را ببینم. احساس اسیب ان زهر ان چنان حقیقی بود که
گویی به راستی ان را نوشیده بودم.سپس مطمئن شدم که هنوز این کار را نکرده ام.
در طول چند لحظه ای که ان لیوان را در دست گرفته بودمو امکان مرگ را مزه مزه میکردم،با خودم فکر کردم:اگر شجاعت کشتن خودم را دارم، پس شجاعت ادامه دادن زندگی ام را هم دارم.
واقعا ما که اگه زهرو میدیم به هیچی فکر نمیکردیم جز اینکه بهش دست نزنیم .ای کاش به هر موضوعی و ......خوب خوب فکر کنیم ای کاش ش ش ش ش ش ش
باریکلا توو ۱۶ سالگی چه عاقلانه فکر میکرده!!!
سلام دوست عزیز
من برای ساخت یه فیلم کوتاه زیر 120 ثانیه نیاز به یه ایده یا داستان دارم.موضوعش تفاوتی نداره
ممنون می شم اگه راهنماییم کنید
با سپاس فراوان
بله. بی شک!
سپاس
افرین به تو کارت عاقلانه بوده ولی اگر من جای تو می بودم قطعا شیشه ی زهر را سر می کشیدم
جالب
چه منطقی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟